معنی شعر روباه و زاغ:
بچه زاغی یک تکه پنیر دید
آن را با دهانش برداشت و پرواز کرد
روی یک درخت در یک مسیری نشست
که از آن مسیر روباهی در حال عبور بود
روباه حیله گر و مکار
پایین درخت ایستاد و شروع به آواز خواندن کرد
گفت: به به تو خیلی زیبا هستی
سر و دم زیبایی داری،چه پای قشنگی داری
پرها و بالت رنگ سیاه و قشنگی دارد
زیباتر از سیاه رنگی وجود ندارد
اگر خوب می خواندی و صدای خوبی داشتی
بهتر از تو در بین پرندگان وجود نداشت
بچه زاغ می خواست قارقار کند
تا آواز و صدایش را نشان بدهد
وقتی دهانش را باز کرد،خوراکی از دهانش افتاد
روباه کوچک پرید و خوراکی را برداشت
درباره این سایت